زندگی‌نامه



دوران كودكی و نوجوانی

حاج نعمت‌الله در محیط اهل حق به دنیا آمد، محیطی كه هویت اجتماعی اشخاص، نه فقط بر اساس مرتبه‌ی اجتماعی‌شان، که همچنین بر حسب میزان تعلقشان به سنن و آئین مسلكی تعیین می‌شد. زادگاهش، جیحون‌آباد، روستایی بود دورافتاده در ناحیه‌ای به دور از مرکز به نام دینور که بخشی از استان كرمانشاهان بود. اجداد او در سال‌های ۱۲۱۳ – ۱۲۱۴ شمسی، مقارن با سلطنت محمد شاه قاجار، از نواحی غربی كردستان مهاجرت كردند و در آن ناحیه مستقر شدند. عنوان « جیحون‌آبادی » به معنای « اهل قریه‌ی جیحون‌آباد » از این جهت به او تعلق گرفته است.

خانواده‌ی او از خرده مالكین و جزو محترمین آن محال به شمار می‌آمدند. نجیب‌زادگانی ملاك، مورداعتماد، اهل معرفت، اهل دانش و دلیری و مردانگی. شواهد موجود نشان می‌دهد كه دارای سمت نظارت بر امور ده و محل خود بودند. از این رو رسیدگی به دعاوی و مرافعات اهل محل با دهقانان نواحی دیگر یا دفاع از آنان را هنگام تهاجم اشرار نیز بر عهده داشتند. از اینجا بود که نعمت‌الله توانست مانند پدر و عمویش تحصیل كند و وارد کار اداری شود ـ امری دور از دسترسِ افراد عادی.

نام نعمت‌الله را از آن جهت بر او گذاشتند كه زمان تولدش مصادف بود با پایان قحطی سختی كه در سال‌های ۱۲۴۹ – ۱۲۵۰ شمسی مرگ و میر فراوانی را باعث شده بود. نعمت‌الله حدود هفت سال داشت كه پدرش را از دست داد و سه سال بعد مادرش نیز درگذشت. بر طبق رسم محلی آن دوران، عمویش كفالت او و تنها خواهر و برادرش را بر عهده گرفت. با آنکه عمو کوشیده بود آنان را چون فرزندان خود بزرگ كند، بعدها حاج نعمت‌الله در شرح احوال خود از درد یتیمی و تنهایی دوران كودكی شكوه‌ها دارد.

در آن وقت هفت ساله بودم به بار ز ده سالگی مادرم شد فنا به خان عمو زیست كردم چنان عذابی نباشد از این بدترا هر آنكس یتیم گشته داند چه است                   بشد تلخ بر من چنان روزگار فلك با قضا كرده بارم جفا بسی رنج‌ها دیده در آن زمان بمیرد ز طفلی پدر مادرا كه دوزخ خوش است یا یتیمی به است                  

توجه دائم او به یتیمان و بی‌كسان، و رسیدگی مدام به احوال آنان، چنان که در تعلیماتش منعکس است، چه بسا ریشه در این تجارب داشته باشد.

نعمت‌الله زمانی كه با عمویش، میرزا غلامعلی زندگی می‌كرد، به تحصیل و تكمیل معلومات خود پرداخت. علاوه بر این، درستکاری و استعدادش در اداره‌ی کارها باعث شد كه عمو، پس از چندی، اداره‌ی املاكش را به او بسپارد. در حدود بیست و شش سالگی، عمو كه همواره توجه مخصوصی به او داشت، به دلیل لیاقت و استعداد‌ و همچنین خط و ربط نعمت‌الله، او را به رجال حكومتی معرفی كرد تا به كار اداری گمارده شود. در ابتدا به مدت دو سال دستیار و مباشر وكیل‌الدوله در دینور شد. اما به علت سختگیری و شدت عمل در پرداختن به امور رعایا از كار برکنارش کردند. پس از آن، اما، به سبب لیاقتش، اعظم‌الدوله، حاكم منطقه‌ی كرمانشاه او را به عنوان دستیار برگزید. با این پست، گاهی به مأموریت‌هایی در اطراف كرمانشاه اعزام شد.

در حدود سال ۱۲۸۰ شمسی، بر اثر یك تجربه‌ی سرنوشت‌ساز معنوی، همه‌ی مناصب دولتی و غیر دولتی، از جمله اداره‌ی املاك عمویش را كنار گذاشت و با چرخشی عظیم و آگاهانه، به تمامی امور مادی دنیا یكباره پشت کرد و زندگانی ساده و محقر درویشی و پارسایانه‌ای در پیش گرفت. بعید نبود كه مردی این‌چنین با استطاعت و استعداد و برخوردار از اسبابِ بزرگی، اگر به امور ملك و خدمات دیوانی می‌پرداخت شاید به منصب حكومت یا وزارت نیز دست می‌یافت. اما او این همه را در پیِ آن تجلی معنوی رها كرد، تا بتواند مأموریت معنوی‌اش را به انجام برساند.